تاريخ و سيره/ مظهر حق/ فصل چهارم: فضايل اميرالمومنين عليه السلام

اما راجع به زهد علي«سلام الله علیه»؛ دوست و دشمن شهادت داده‌اند که در طول شصت‌و‌سه سال عمر مبارک ايشان، سراسر زندگي آن بزرگوار فوق العادّه ساده بود[1]. حتّي در دوران حکومتش نيز از بيت‌المال مسلمين چيزي بر نداشت و با همان اندوخته‌اي که از کشاورزي در مدينه داشت، زندگي را مي‌گذراند[2].

در مورد خوراک و پوشاک خود، چنين مي‌فرمايند:

أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْه .... فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ[3]

بدانيد که پيشواي شما بسنده کرده است از دنياي خود به دو جامه‌ي فرسوده و دو قرص نان را خوردنيِ خويش نموده ..... به خدا، از دنياي شما زري نيندوختم و از غنيمت‌هاي آن ذخيرت ننمودم و بر جامه‌ي کهنه‌ام، کهنه‌اي نيفزودم و از زمين آن حتّي يک وجب در اختيار نگرفتم و از اين دنيا بيش از خوراک مختصر و ناچيزي بر نگرفتم.

و در جاي ديگر در بيان دليل سخت‌گيري در زندگي چنين توضيح مي‌دهد:

إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ[4]

خدا بر پيشوايان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندي، تنگدست را به هيجان نيارد و به طغيان وا ندارد.

و اساساً نوع نگاه حضرت به دنياي مادّي نگاه ويژه‌اي بود. گاهي آن را از استخوان خوکي در دست بيمار مبتلا به جذام پست‌تر مي‌دانستند:

وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ[5]

و زماني هم آن را از عطسه‌ي بز کم ارزش‌تر مي‌ديدند:

وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ[6]

و در مقايسه‌ي خلافت و کفش وصله‌دار خود، کفش کهنه را با ارزش‌تر به حساب مي‌آوردند مگر آن که خلافت وسيله‌اي براي اقامه‌ي حق يا مبارزه با باطل باشد:

وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلا[7]

 

پی نوشت ها:

[1]. ن. ک: بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، باب زهده و تقواه و ورعه، ج 40، صص 318 ـ 348.

[2]. الکافي، ج 8، ص 182.

[3] . . نهج البلاغة، نامه‌ی 45، ص 417.

[4]. همان، خطبه‌ی 209، ص 325.

[5] . همان، حکمت 236، ص 76.

[6] . همان، خطبه‌ی 3، ص 50.

[7]. همان، خطبه‌ی 33، ص 76.